واژه نامه مهندسي رودخانه قسمت اول
واژه نامه مهندسي رودخانه Catchment management (مديريت حوضه آبريز):   مديريت حوضه آبريز براي اصلاح كيفيت آب رواناب مي باشد. مديريت آبريز در بالا دست ناحيه خطرپذير به منظور كاهش در مقدار سيل صورت مي گيرد. مثلا براي كاهش در مقدار سيل جنگل كاري و يا احداث بركه هاي كوچك براي ذخيره سيلاب صورت مي گيرد. اقدامات و تمهيدات صورت گرفته در بالا دست حوضه آبريز شامل حفاظت در برابر آتش سوزي، جلوگيري از فرسايش و حفظ پوشش گياهي مي باشد.   Cross drainage (زهكش تقاطعي):   سازه هاي زهكش هاي تقاطعي (آبگذرها، سيفون ها، دريچه هاي عمقي، تنظيم كننده هاي (جريان) در محل برخورد با خاكريز جاده ها يا راه آهن، براي تسريع در زهكشي آب هاي اضافي پشت ديواره ساحلي است كه ناشي از آب زيرزميني، سيلاب هاي حاصل از سرريز آب رودخانه يا خيزاب هاي طوفاني دريا از روي ديواره ساحلي است كه در پشت آن جمع مي شود و زهكش هاي متقاطع آنها را به سرعت تخليه مي كنند.   در بعضي كشورها از اين زهكش هاي تقاطعي براي پرهيز از به هم خوردن سيماي زهكش هاي طبيعي نيز استفاده مي شود.   Flood (سيل):   1) جرياني با ارتفاع يا تراز نسبتاً بالاي رودخانه كه بالاتر از حد معمول باشد و نتيجه آنها هجوم آب به اراضي پست و غرقابي شدن آن مي باشد. بنابراين بالا آمدن، و سرريز كردن از يك سازه آبي به اراضي اطراف، سيل ناميده نمي شود.   2) موج سيلابي كه به پايين شبكه رودخانه حركت كرده و مانند خيزاب طوفاني (مثل امواج خروشاني كه در تركيبي از باد و حمله هاي سنگين موجي به وجود مي آيد) نيز سيل ناميده مي شود.   بسته به منبع به وجود آورنده آب هاي اضافي، سيل ها را مي توان حداقل در 5 گروه طبقه بندي كرد:   الف) سيل هاي ناشي از ذوب برف مناطق كوهستاني كه موجب آب اضافي در نواحي پاياب مي شود.   ب) سيلاب هاي ناشي از طغيان هاي به وجود آمده از گردبادهاي طوفاني اقيانوس ها كه در تركيب با امواج دريا پديد مي آيند.   پ) سيل هايي كه در اثر بارش هاي سنگين به وجود مي آيند كه رواناب آنها بيش از ظرفيت انتقال رودخانه ها و زهكش هاي ساخته شده و طبيعي مي باشد.   ت) سيل هايي كه به علت ذوب و شكسته شدن سدهاي يخي موجود در مقاطع بالا دست رودخانه پديدار مي شوند كه به آنها سيلاب هاي بهاري مي گويند.   ث) سيل هايي كه از شكستن و فرو ريختن سازه هاي احداث شده مثل سدها، ديواره ها، دريچه هاي متحرك، خاكريزها و سازه هاي كنترلي به وجود مي آيند.   alleviation Flood(آرام كردن، تخفيف دادن):   تمهيداتي كه براي تسكين يا كاهش دادن اثرات ناگوار سيل صورت مي گيرد.   Flood control (كنترل سيل):   استفاده از فنون براي ايجاد تغيير در مشخصات فيزيكي سيل است. اين فنون شامل سازه هايي است كه براي اين منظور در رودخانه ي مورد نظر احداث مي شود.   مديريت سيلاب ورودي به يك منطقه و به همان ترتيب تخليه آن از منطقه سيل زده از طريق خروجي ها بنحوي كه آبگرفتگي حداقل شود (دوره بازگشت - سطح) يا در زمان خاص و در دوره خاص روي دهد.       Flood control project, Flood mitigation project,Flood projection scheme   (پروژه كنترل سيل، پروژه كاهش اثرات سيل، طرح حفاظت از اثرات سيل):   پروژه اي است كه به تنهايي يا اولويت اول با هدف كنترل سيل است هر چند در اولويت بعدي ممكن است اهداف ديگري را نيز برآورده كند. در اين پروژه ها ممكن است يك يا دو روش كنترل به كار رفته باشد.       Flood control works, Flood protection works   (تأسيسات كنترل سيل، تأسيسات حفاظت از (خطرات) سيل):   سازه هاي مهندسي براي حفاظت از اراضي و دارايي هاي موجود، از خسارات سيل است. خاكريزهاي ساحلي (گوره) يا ساير تاسيسات ساحلي در امتداد رودخانه كه طراحي شده تا جريان را در يك كانال مشخص محدود كند و آن را در طول يك مسيل طراحي شده تا مخزن كنترل سيل هدايت كند.       Flood hazard zone (محدوده واقع در معرض خطرات سيل):   1)نواحي دامنه يي كه در معرض خسارات و يا تلفات مالي و يا جاني سيل قرار دارند.   2)ناحيه اي كه در يك سيل محتمل غرقاب مي شود.       Flooding, Inundation (آبگرفتگي، طغيان سيل):   - سرريز شدن آب از محدوده معمولي رودخانه، رود، درياچه، دريا يا ساير مخازن آبي، يا تجمع يافتن آب به علت فقدان زهكشي در آن نواحي است كه معمولا مستغرق نمي شوند. طغيان سيل معمولا به معني فقط چند دسي متر از آب است و حتماً لازم نيست كه ناشي ازسيل باشد.   - پخش كنترل شده آب به منظور آبياري و غيره،   Flood management (مديريت سيل)   مديريت سيل سازمان مقابله كننده در قبال مسايل سيل مي باشد.       Flood mitigation project:   Flood control project را ملاحظه كنيد.       plain, Flood land Flood (سيلابدشت):   1)بخشي از گستره اراضي است كه توسط سيلاب دچار آبگرفتگي مي شود. گستره سيلابدشت غالباً بر مبناي دوره برگشت خاصي از سيل مشخص مي شود: سيلابدشت 100 ساله آن بخشي از نواحي مورد تهاجم سيل است كه دوره برگشت سيل پوشاننده آن به طور متوسط 100 سال است يا احتمال اتفاق افتادن آن سيل در هر سال 01/0 مي باشد.   2)نواحي مستعد سيل امتداد حاشيه هاي رودخانه يا آبراهه كه وقتي جريان سيلاب داخل مسيل، از حد ظرفيت آن بيشتر مي شود به طور معمول و موقتي به آن نواحي سرريز مي شود. در نواحي هموارتر اين سيلابدشت ها مانند يك مخزن آب ذخيره رواناب اضافي و كاهش پيك سيلاب عمل مي كنند. علاوه بر اين، سيلاب دشت ها مي توانند ظرفيت دبي تخليه واقعي را بالا ببرند كه به شيب و شكل اراضي و به عمق سيل طغيان كرده بستگي دارد. تعيين رسمي ناحيه سيلابدشت وظيفه مشكلي است كه در اين رابطه تعريف حجم مناسب سيل، ترازها و دوره برگشت بايد صورت گيرد.   معمولا تراز دوره برگشت 100 ساله سيل به عنوان حد شناخته شده سيلابدشت تعريف مي شود.   (Flood way, Flood fringe, Flood plain نيز ملاحظه شود.)       Floodplain encroachment (تجاوز به سيلابدشت):   توسعه بدون برنامه ريزي بااحداث سازه هايي از قبيل جاده و راه آهن در امتداد ديواره هاي ساحلي رودخانه يا ساير اقدامات در سيلابدشت كه در اثر آن ظرفيت تخليه ناحيه كاهش يابد و غرقابي شدن آن تشديد شود.       Floodplain fringe, Floodway fringe (نواحي حاشيه اي مسيل و سيلابدشت):   زمين هايي كه بين سيلاب دشت و مسيل قرار دارند. زمين هايي كه بلافاصله بعد از مسيل هستند و معمولا يا سيل آنها را نمي گيرد يا دوره سيلزدگي آن كوتاه تر از دوره اي است كه مسيل، سيل بالايي دارد. در اين ناحيه هرگونه اقدامات توسعه اي با اعمال تمهيدات حفاظتي مناسب مجاز است در غير اين صورت بايد با ايجاد محدوده هايي براي ساخت و سازه اي اقامتي، تجاري و حفاظتي اقدام كرد.       Flood prone area (ناحيه مستعد سيل):   ناحيه يي است كه متناوباً در معرض سيل قرار مي گيرد و نيازي به پيش بيني تمهيدات حفاظتي نمي باشد.       Flood protection (حفاظت از خطرات سيل):   حفاظت در برابر خسارات سيل است كه شامل كنترل خود سيل يا محافظت از اموال است كه گستره تر از كنترل سيل مي باشد.       Flood risk (خطر پذيري از سيل):   مقياسي براي سنجش جدي بودن خطرات سيل است.   1) فرصتي براي تجربه كردن يك سيل. خطر پذيري بعضاً در قالب عباراتي از قبيل دوره برگشت حداكثر دبي لحظه اي (Peak) بيان مي شود اما از سرعت هاي جريان، بارهاي رسوبي و عمق آنها نيز براي شناسايي محدوده هاي خطرپذير مورد استفاده مي شود. ارزيابي خطر پذيري ممكن است مبتني بر جمعيت و اموال در معرض سيل نيز باشند.   2) حاصل ضرب احتمال وقوع حادثه در تبعات و پيامدهاي آن (مثل خسارات حادثه). اين تعريف معادل مقدار خسارت مورد انتظار و مفهومي است كه در تجزيه و تحليل خطر پذيري مورد استفاده قرار مي گيرد.       Flood zones (محدوده هاي سيل):   1) زير بخش هايي از سيلابدشت، همه نواحي كه در دوره برگشت تقريباً مشابه در معرض سيل قرار دارند.   2) اراضي واقع در محدوده مخزن يا رود كه وقتي آب از تراز بهره برداري آن بالاتر مي آيد، به زير آب مي رود.       Land use (كاربري اراضي):   1) برنامه هاي فرهنگي در رابطه با پوشش زمين و تعيين اثرات شرايط اجتماعي و اقتصادي يك منطقه روي مقدار و ويژگي رواناب و فرسايش (اراضي).   2) استفاده اقتصادي فعلي يا محدوده بندي شده زمين از قبيل مسكوني، صنعتي، زراعي، تجاري   3) استفاده اي كه از يك قطعه زمين (به عنوان مسكوني، كارخانه، جاده يا يك مزرعه كشاورزي يا سرمايه گذاري هاي دامي) مي شود.       use planning Land (طراحي براي كاربري اراضي):   توسعه طرح ها براي كاربري اراضي كه در يك دوره بلند مدت با استفاده از تنظيم روشها و ابزارها بهترين استفاده و بهره دهي عمومي را در پي داشته باشد.       Protection scheme (طرح حفاظتي) همان Flood control project (پروژه كنترل سيل) ملاحظه شود.       Vulnerability analysis (تجزيه و تحليل آسيب پذيري):   روشي براي تعيين درجه توسعه و گسترش سيل در يك زمين مورد استفاده يا تحت فعاليت هاي مختلف است.       Washland:   اراضي پست خاكريز دار كه در محدوده مرزي يك رودخانه يا مصب آن قرار داشته، قسمتي از سيلابدشت بوده كه جريان سيلاب بر روي آن به صورت ادواري مجاز است تا تراز بالاي جريان آب در رودخانه اصلي كنترل شود.       Washland storage:   احداث مكان هايي در سيلابدشت براي ذخيره سيلاب به منظور كاهش آبگرفتگي پاياب. طرح ها ممكن است غير فعال (وقتي تراز سيل به حد معيني مي رسد بدون مداخله اين نواحي را سيل مي گيرد) يا فعال (آب وقتي وارد اين نواحي ذخيره اي مي شود كه مثلا دريچه هاي عمقي را باز كنند) باشد.       2- هيدرولوژي سيلاب       Bankful, Bankful stage:(تراز لبريز)   ترازي از آب كه در مقطعي از رودخانه، سيل از كناره هاي طبيعي يا دست ساز آن به اراضي اطراف ساحلي سرريز مي كند و سيلابدشت از آنجا شروع مي شود.       Bank overspill:   حجم آبي كه از رودخانه به سيلابدشت مجاور سرريز مي كند.       Basic stage flood, Floods above a base:   يك ميزان جريان اختياري از يك رودخانه كه به عنوان حد پاييني يا پايه سيل به منظور تجزيه و تحليل سيل انتخاب مي شود كه غالباً سيل كمينه سالانه در نظر گرفته مي شود.       Channel capacity:   حداكثر ميزان حجم آبي كه در تراز لبريز يك آبراهه مي تواند، بدون سرريز شدن، آب را از خود عبور مي دهد.       Design flood (سيل طراحي):   1) بيشينه ي سيلي كه يك سازه بدون مشكل از خود عبور مي دهد.   2) سيلي كه براي كنترل طراحي يك سازه انتخاب شده است.   3) سيلي كه به يك ناحيه جاري مي شود و در آن خرابي به بار نمي آورد. بسته به طبيعت سازه، پيك سيلاب، حجم آن يا ساير پارامترها مي توانند بزرگي سيل طراحي را مشخص كنند.       Design flood hydrograph (آب نگار سيل طراحي):   آب نگاري از سيل كه نشان دهنده احجام محدود كننده و تمركز رواناب است و براي استفاده در تعيين ظرفيت هاي طراحي سرريز سدها، و غيره و يا سازه هاي هيدروليكي، مورد استفاده قرار مي گيرد.       Earthquake flood, Tsunami:   سيل هاي نواحي ساحلي يا اراضي پست كه ناشي از امواج آب دريا است كه اين امواج به علت زلزله هاي زيردريا يا انفجارات آتش فشاني شكل مي گيرند.       Exeedance probability:   احتمال وقوع سيلي با بزرگي مشخص يا بيشتر از آن در يك سال ( Return periodرا نيز ملاحظه كنيد.)       Flooded area:   آن بخش از نواحي كه دراثر بالا آمدن سيل و تجاوز آن از ظرفيت انتقال يك رودخانه و يا به علت مسدود شدن مسيل در پايين دست، به زير آب مي رود.   2) اراضي كه به علت:   الف)خيزاب هاي طوفاني و يا شكست ديواره ها،   ب)محدود شدن زهكشي و تخليه آب باران، به زير آب مي روند.       Flood magnitude, Flood size:   كل حجم آب تخليه شده و يا بيشينه ميزان جريان در يك سيل را گويند.       Flood map, Floodrisk map, Floodplain map:   1) نقشه اي كه حد سيل گيري در سيل قبلي يا محدوده مورد انتظار كه در صورت وقوع سيل به زير آب مي رود، را نشان مي دهد.   2) شناساندن و نشان دادن مناطق خطر پذير در روي يك نقشه.   3) نقشه توپوگرافي سيلاب دشت كه نشان دهنده تراز تقريبي سيلاب انباشته شده حاصل از چند سيل كه معمولا دوره برگشت اين سيل ها 10، 20 ، 50 و يا 100 سال مي باشد.       Flood mark, High water mark, Rack mark:   1) علامت يا خطي كه از چسبيدان آشغال يا اشيا موجود در سيلاب در بالاترين حدي كه تراز سيل مي رسد، به جا مي ماند.   2) علامت طبيعي باقيمانده بر روي سازه يااشياء كه نشان دهنده تراز بيشينه ي سيلاب است.       Flood parameter:   پارامتري كه خصوصيات سيل مانند طول دوره جريان، اندازه سيل (متر مكعب)، بالاترين تراز آب، سرريز از ديواره ساحلي (مترمكعب)، يا ميزان جريان (مترمكعب / ثانيه) يك سيل را مشخص مي كند.       Floodplain mapping:   فرايندي كه شامل تخمين گستره سيل در دوره هايي معين مي باشد. گرچه بعضي نقشه ها نشان دهنده گسترش سيل بيشينه است. اين نقشه ها معمولا محدوده هاي در معرض سيل را كه در بسامدهاي متناوب به وقوع مي پيوندد، نشان مي دهند و بسياري از آنها عمق و مسير جريان سيل را معلوم مي كنند. در آن نواحي كه موقعيت دقيق سيل آينده قابل تعيين نيست (مثلا در نواحي نيمه خشك كه مسيل ها تغيير مي كنند)، نقشه هاي نشان دهنده اطلاعات خطر پذيري به روشهاي مختلف تهيه مي شوند. اين نقشه بايد دائماً با اطلاعات جديد هيدرولوژي به دست آمده از بالادست و پايين دست و اثرات بالقوه ناشي از آنها بر جريان رواناب، تجديدنظر شوند (احداث سازه هايي در سيلابدشت، جنگل زدايي در حوضه آبريز و غيره).       Probable maximum flood (PMF), Maximum possible flood:   1) بيشترين سيل محتمل كه در يك حوضه آبريز مطالعه شده با توجه به اطلاعات آب و هواشناسي و پوشش برف، مي تواند توليد شود. پيش فرض لازم وقوع همزمان كليه شرايط لازم براي افزايش پتانسيل سيلاب مي باشد.   2) حداكثر سيلي كه به طور منطقي امكان جاري شدن آن در يك رودخانه، در نقطه اي مشخص، با يك بسامد شناخته شده در محدوده دوره طراحي يا در خلال دوره اي نامعين و با فرض مجتمع شدن همه عوامل كه بيشترين بارش و رواناب بيشينه را موجب مي شود، وجود دارد.   3) خطرناك ترين سيلي كه در موقعيتي معلوم ناشي از شرايط هواشناسي و هيدروليكي احتمال وقوع دارد.       Return period, Recurrence interval:   متوسط طول دوره زماني بين دو سيل مشابه متوالي است. بنابراين يك سيل 100 ساله به طور متوسط هر 100 سال يكبار به وقوع مي پيوندد. متوسط دوره هاي بلند فواصل زماني يا تعداد سال هايي كه در خلال آنها يك سيل مساوي يا بيشتر، مثلا از نظر ميزان تخليه يا ساير پارامترهاي آبشناسي كه مشخص كننده سيل است، به وقوع مي پيوندد.       3- تمهيدات مربوط به مديريت سيل       Comprehesnive flood loss prevention and management   (مديريت جامع جلوگيري از خسارات سيل)   رهيافتي مركب از تمهيدات سازه اي و غير سازه اي كه براي جلوگيري و يا كمينه كردن خسارات سيل به كار گرفته مي شود.       Non - structural measures of flood management:   تمهيداتي كه موجب كاهش آسيب پذيري جان و مال مردم در معرض سيل مي گردند (طراحي كاربري اراضي در سيلابدشت، پيش بيني سيل و اعلام خطر آن، مقاوم سازي در برابر سيل و كمك رساني)       3 (الف)- تمهيدات سازه اي       :Structural measures of flood managementتمهيدات سازه اي درمديريت سيل:   تمهيداتي كه ويژگي هاي فيزيكي سيل را تغيير مي دهد (بهره برداري از سدها، مديريت حوضه آبريز، اصلاح آبراهه ها و خاكريز و بهره برداري از تاسيسات هيدروليكي).       By-pass floodway, flood diversion channel, flood relief channel:   1) كانال طبيعي يا ساخته شده اي كه بتواند جريان سيلابي را از خود عبور دهد.   2) زمين هايي كه سيل به آنها سرريز مي كند و غالباً در مجاورت مسيل ها قرار دارند و به عنوان سيلابرو طراحي مي شوند.       Design standards:   سطح حفاظتي تعيين شده در يك طرح مديريت سيل است. طرح ممكن است ايمني را در مقابل كليه سيلاب هاي كوچكتر از مثلا 100 ساله را فراهم كند.   Estuary dam:   سدي كه مصب يك رودخانه را در مقابله با آب دريا مسدود مي كند. اين عمل انسداد ممكن است به منظورهاي ذيل باشد:   الف) تعبيه مخزني براي توليد نيرو از جزر و مد.   ب) مخزن آب شيرين به منظور آبياري،   ت) جلوگيري از نفوذ آب شور.   ث) دفاع اوليه در برابر دريا به عنوان جايگزين خاكريز در طول سواحل مصب و پايين نگهداشتن جريان رودخانه. در بسياري از اوقات دريچه هاي عمقي (تنظيم كننده ها) در سدهاي مصبي تعبيه مي شوند تا تخليه آب رودخانه را به دريا عملي كند.       Flood wall:   ديواري از بتن يا مصالح بنايي كه براي حفاظت از سيل ساخته مي شود.       Floodway:   آبراهه يك رودخانه و قسمت هايي از سيلابدشت مجاور آن كه منطقاً براي عبور سيلاب لازم است.   در مهندسي رودخانه مسيل ها در چند طبقه قرار مي گيرند: مسيل هاي كنار گذر، مسيل هاي موازي، مسيل هاي داخل حوضه (يا داخل حوضه آبريز و قطع كنند آن). مسيل يك درصد، قسمتي از يك درصد سيلابدشت است كه مي تواند جريان يك درصد را بدون خطر تخليه و منتقل كند. مسيل، شامل آبراهه به اضافه آن بخش از سيلابدشت است كه به لحاظ خطرات مالي و جاني قابل سكونت نيست. گرچه مسيل ها را با پارامترهاي مهندسي شناسايي مي كنند ليكن فاكتورهاي غير فني نيز در تعيين محدوده مسيل مورد استفاده قرار مي گيرد. بنابراين در هر مقطع رودخانه ممكن است شكل مسيل متفاوت باشد. استفاده مجاز از مسيل ها ممكن است براي كشاورزي، فضاي سبز و بوستان ها، توقف محدود اتومبيل و مخزن آب باشد.   Hydraulic effectivness of flood control systems   (اثرگذاري هيدروليكي شبكه هاي كنترل سيل):   مقادير آماري از عوامل سيل منتخب براي مكاني در وضعيت هاي با / بدون كنترل يا حفاظت از سيل كه نشان دهنده اثرگذاري تمهيدات كنترل يا حفاظت از سيل در ناحيه اي معين است. اثرگذاري به صورت درصدي از حفاظت نظري و كلي در مقابله با سيل بيان مي شود.       Inter-basin floodway:   مسيل برگرداني كه بخشي از سيلاب را از رودخانه اي به رودخانه ديگر منحرف مي كند. اين اقدام وقتي صورت مي گيرد كه زمان جريان سيل در دو رودخانه متفاوت باشد و نيز تراز حوضه آبريز يكي پايين تر از تراز آب در رودخانه در زمان سيل باشد.       Public cuts:   بريدگي يا شكستگي هايي كه به وسيله كشاورزان يا افراد محلي ايجاد مي شود. براهه هاي غير مجازي يا غيرطراحي شده كه به طوركلي توسط كه زارعين در طول ديواره هاي كنترل سيل يا در عرض نواحي ايجاد مي كنند كه اگر خطرناك نباشد اغلب باعث ايجاد ناهنجاري هاي در اجراي طرح هاي مديريت سيلاب و سيستم هاي زهكشي مي شود.       Storm surge barrier:   بندهاي دريچه اي كه در دهانه يك مصب يا در طول رودخانه احداث مي شود و معمولا باز است تا امكان ورود جزر و مد به داخل رودخانه و تردد شناورهاي آبي به داخل رودخانه را فراهم مي سازد و فقط در دوره زماني كوتاه وقتي بسته مي شود كه ممكن است خيزاب هاي طوفاني با تراز بالا براي نواحي ايجاد تهديد كند.       3) (ب) - ساماندهي رودخانه و تأسيسات كنترلي       طرف دور از آب خاكريز ساحلي رودخانه است كه در سمت نواحي حفاظت شده قرار مي گيرد.       Breach:   1) ايجاد بريدگي و شكاف عميق در قسمت خاكي به ويژه در اثر فرسايش است.   2) به وجود آمدن شكاف و فاصله در ساحل يك آبراهه يا كانال يا خاكريز سيل بند در اثر شكسته شدن ساحل آنها به وسيله حيوانات، نشت يا ريزش، شكستگي در اثر باران يا سيلاب، برش غير مجاز و ايجاد شكاف در ديواره توسط آبياران يا افراد محلي   3) شكاف هاي ايجاد شده در اثر فرسايش در ديواره هاي كنترل سيل يا سدها كه معمولا در زمان وقوع سيل پيش مي آيد.   4) اين بروز شكاف ممكن است دراثر آب شكستگي زير پي، جريان آب زيرزميني يا سرريز كردن سيلاب يا امواج نيز به وجود آيد.   (Public cut را نيز ملاحظه كنيد.)       Bund:   خاكريزهاي ساحلي كوتاه (تا ارتفاع يك متر) است كه براي كنترل جريان آب در يك رودخانه يا زمين هاي آبياري شده ايجاد مي شود.       Dike, Dyke:   يك ديواره خاكريز، تيغه خاكي يا خاكريز ساحلي (گوره) براي محدود كردن (گستره) آب به ويژه در امتداد ساحل رودخانه كه از جاري شدن آب و سيل به اراضي پست مجاور جلوگيري مي كند. اگر در امتداد ساحل دريا باشد به عنوان دفاع دريايي نيز ناميده مي شود.   2) كانال هاي بزرگ زهكشي در زمين هايي كه احياء مي شود.   3) نفوذ گدازه هاي آتش فشاني كه سازندهاي زمين شناسي و يا صخره هاي اطراف را برش مي دهد و شكاف ايجاد مي كند.   (Flood levee را نيز ببينيد.)       Ring dike, Bund   احداث ديواره خاكي با مقطع ذوزنقه در امتداد ساحل رودخانه، به منظور حفاظت از سيلابي شدن اراضي مجاور و محل سكونت مردم است. كه قديمي ترين و معمول ترين روش حفاظت از سيل مي باشد. خاكريزهاي سيل (گوره)، سازه هايي خطي است كه در امتداد رودخانه يا اطراف تاسيسات زيربنايي ارزشمند احداث مي شوند كه هدف از ايجاد آنها محدود كردن گسترش دامنه سيل از ميانه مسيل و جلوگيري از پخش شدن سيلاب در سيلابدشت است. خاكريزهاي رودخانه غالباً طوري طراحي مي شوند كه به موازات جريان اصلي آب رودخانه باشند. احداث اين خاكريزها موجب افزايش ظرفيت تخليه رودخانه و ممانعت از توسعه سيل در اراضي مجاور آن مي شود. خاكريزهاي سيل (گوره) مركب از دو قسمت اصلي: بدنه و پي است.   (dike را نيز ملاحظه كنيد.)       Freeboard, Net freeboard, Dry freeboard, Flood freeboard:   1) فاصله عمودي بين تراز سطح آب مورد نظر و بالاي سد است. Dry freeboardيا Flood freeboardياNet freeboard عبارت از فاصله عمودي بين بيشينه ي تراز آب و بالاي ديواره سد است. Gross freeboardيا Total freeboard عبارت از فاصله بين تراز سطح باقي مانده داخل سد و بالاي ديواره سد مي باشد. بخشي از Gross freeboardمي تواند عمق سيل اضافي باشد كه گاهي Wet freeboardناميده مي شود. البته استفاده اين اصطلاح توصيه نمي شود چون در Freeboardبايد مبدأ را بالاي سد را منظور كرد.   2) تاج خاكريز سيل را (گوره) بالاتر از تراز سيل طراحي، منظور مي كنند. كه اين ارتفاع، ارتفاع آزاد (Freeboard) آن مي باشد. ارتفاع آزاد درجه مطمئني از ايمن و حفاظت در برابر پديده هاي پيش بيني نشده فراهم مي آورد كه در تجزيه و تحليل هاي هيدرولوژيكي ديده نشده است. (به ويژه اثر امواج بلند، تجمع يخ هاي موجود در سيلاب، سيلاب هاي غير عادي و غيره). اهميت ديگر ارتفاع آزاد، حفاظت از اثرات مكانيكي منجر به شكاف در بدنه اصلي خاكريز (كنده شدن توسط حيوانات يا ريشه گياهان و تردد در تاج خاكريز) است.   3) ارتفاع آزاد همچنين:   الف) غلبه بر پيامدهاي ناشي از نبود داده ها يا داده هاي نامطمئن است كه ممكن است تراز آب سيلاب بيش از مقدار پيش بيني شده باشد و سيلاب هاي پيش بيني نشده بالاتر از خاكريز جاري شود.   ب) ايمني خاكريز را در مقابل نشست درازمدت خاكريز تضمين مي نمايد.   پ) از نظر خيزاب هاي ناشي از باد (در مخازن سدها يا نواحي ساحلي) مشكلي پيش نمي آيد.   ث) امكان جهش موج به سوي بالا را فراهم مي آورد.   بلندي معمول ارتفاع آزاد 1 متر و بعضاً 5/1 متر است. كمينه ي ارتفاع آزاد 5/0 متر مي باشد.       Fuseplug levee:   بخشي از ديواره خاكريز كه سست و كوتاه است و در صورت مستغرق شدن و سرريزي سيل از روي، آن به سرعت شسته مي شود و از سرريز شدن تمام سيل در مسيل و خسارات ناشي از آن جلوگيري به عمل مي آيد.       :Levee   (flood levee وDike را ملاحظه كنيد.)       Main levee:   خاكريزي كه نواحي را كه ارزش بالاي اقتصادي دارند حفاظت مي كند (صنايع، كشاورزي و غيره). لازمه اين كار پيش بيني استحكام مورد نياز در خاكريز براي مقاومت در برابر همه سيل هايي است كه در پايين دست رودخانه يا پاياب سرازير مي شوند. floodlevee) را ملاحظه كنيد.)