انگيزش در مديريت
انگيزش يکي از موضوعات اساسي آموزش و پرورش است که همه فعاليتهاي دانش آموزان , معلمان و کارکنان را تحت تأثير خود قرار مي دهد . بدون ترديد هر مديري مي خواهد در حوزه فعاليت خود همه با ميل و علاقه مشغول بکار باشند و معلمان با شوق و احساس مسئوليت به کار دانش آموزان رسيدگي کنند , مشکلات آنها را حل کنند ، با آنها مهربان باشند و در صورت لزوم حتي وقت بيشتري را براي انجام وظايف خود در نظر بگيرند و به طور کلي با جديت هدفهاي سازمان را تعقيب کنند . انگيزش با حيات انسان و چگونگي تحقق اهداف زندگي سروکار دارد . اگر در جايي مي بينيم که انسانها در تکاپو و تلاش هستند و با شادي و اميد مشغول کار مي باشند ، دليل بر آن است که افراد احساس زنده بودن و زندگي کردن دارند و بين کار و فعاليتهاي خود و زندگيشان رابطه معني داري مي يابد . آنها کارکردن در محيط مدرسه يا سازمان آموزشي را وسيله اصلي ادامه زندگي مي دانند و حتي در شرايط بهتر آن را عين زندگي خود مي بينند . انگيزش قبل از هر چيز با مفاهيمي چون نياز ، ميل ، علاقه ، رغبت ، سائق و محرک ارتباط دارد و بر حسب علاقه ، فرهنگ يا موقعيت افراد از همه آنها استفاده مي کنند . اما از نظر عملي ، مفاهيم نياز ، انگيزه و محرک کاربرد بيشتري دارند . نياز ماده يا عنصري است که جزئي از ترکيب وجودي انسان است و براي ادامه حيات و سالم بودن جسمي يا رواني وجودش ضروري است . مثلاً آب ، کلسيم ، هوا و نظاير آن از نظر سلامتي جسم لازم هستند و جزء وجود انسان مي باشند . انگيزه نيرويي است که بر اثر کمبود يکي از مواد ، يعني نيازها در فرد به وجود ِ آيد و او را وادار به حرکت مي کند تا نيازش را تأمين کند . محرک عامل يا ماده اي است که در بيرون از وجود انسان وجود دارد و مابه ازاي نياز فرد . نام ديگر محرک ، هدف است . هدف چيزي است که فرد مي خواهد به آن برسد . اگر به نيازهاي خاص يک فرد در يک موقعيت معين توجه کنيم ، انگيزش جنبه فردي و شخصي پيدا مي کند . افراد ممکن است از نظر سطح نيازها در سطوح مختلف باشند . در عين حال عادات و روشهاي خاص يک فرد بر تأمين نيازهايش تأثير دارد . انگيزش ممکن است از زاويه مراحل ارضاي نيازها و همچنين تأثير رفتارها و تجربيات گذشته مورد توجه قرار گيرد . به عنوان مثال ، تجربه هاي افراد از چگونگي دادن پاداش به کارکنان ممکن است سبب کاهش يا افزايش علاقه به کار يا فعاليت شود . از جهت ديگر ، نوع شناخت و انتظارات فرد از سازمان نيز ممکن است در انگيزش اثر بگذارد . جنبه ديگر مطالعه انگيزش ، توجه به روشهاي برانگيختن افراد است که به مديريت برمي گردد . اينکه چگونه ، با چه وسايلي و از چه راههايي افراد را برانگيخته کنيم تا با انرژي و علاقه زيادتري به تحقق اهداف و افزايش بهره وري بينجامد ، موضوع انگيزش مي باشد . " انگيزش در مديريت ايجاد ميل ، اشتياق  و علاقه به انجام دادن کار ، تشويق ، جلب رضايت و خشنودي کارکنان از طريق ارضاي نيازهاي منطقي مادي ، اجتماعي و رواني آنها است . " در اين راه معلمان ، دانش آموزان و کارکنان با پي بردن به نيازها و استعدادهاي نهفته و بالقوه خود ، رفتار و شخصيت خود را به سوي کمال مطلوب هدايت مي کنند و آنها را بارور و شکوفا مي سازند . در اين راستا ، مديريت پس از شناخت نيازها ، زمينه هاي تأمين آنرا فراهم مي سازد و دانش آموزان ، معلمان و کارکنان نيز با شوق و جديت از انرژي هاي خود در راه رشد و کمال خود و دستيابي به اهداف سازمان بهره مي گيرند . رابطه انگيزش با مديريت انگيزش يکي از موضوعات مهم و پايه اي در مديريت آموزشي است موفقيت مديريت سازمان و افراد آن تا حدود زياد به انگيزش نيروهاي انساني بستگي دارد . اهميت انگيزش آنقدر زياد است که چهار موضوع اساسي آموزش و پرورش يعني يادگيري ، رشد ، شخصيت و هيجان تحت تأثير انگيزش قرار دارد .   1- انگيزش و يادگيري : نتايج پژوهش هاي گوناگون و نظر صاحب نظران نشان مي دهد که قسمت بزرگي از يادگيري مربوط به علائق و نيازهاي دانش آموزان است . چنانچه مدير و معلمان مواد درسي و مطالب خود را براساس نيازهاي دانش آموزان انتخاب کنند و آنها را با روشهاي جالب و جاذب ارائه دهند ، دانش آموزان با حداکثر علاقه مطالب را ياد مي گيرند . مشارکت دانش آموزان در امر يادگيري از طريق کارکردن با ابزارها و ديدن فيلمها و وسايل کمک آموزشي در مقايسه با تدريس هايي که از اين عوامل بهره نمي گيرند سبب اثربخش بودن يادگيري خواهد شد . در چنين حالتي تغيير رفتار که هدف اصلي يادگيري است بهتر تحقق مي يابد .   2- انگيزش و رشد : اگر بخواهيم به طور کلي و به زبان ساده تعريفي از رشد ارائه دهيم بايد بگوييم که رشد حاصل تکرار تأمين نيازهاي منطقي افراد است . اين بدان معني است که فرد با تغذيه مداوم از نظر جسمي رشد مي کند . به همين ترتيب اگر در سازمان آموزشي به نيازهاي اجتماعي و رواني فرد توجه شود و زمينه هاي تأمين آنها فراهم شود ، رشد اجتماعي و رواني حاصل مي شود پس در حقيقت انگيزش که موضوع اصلي آن تأمين نيازهاست عامل اصلي رشد به حساب مي آيد . از طريق برانگيختن افراد در سازمانهاي آموزشي مي توانيم رشد افراد را در زمينه هاي متفاوت تأمين کنيم .   3- انگيزش و شخصيت : در پژوهشهايي که توسط روانشناسان روي شخصيت به عمل آمده است يادگيري و تجربه هاي گذشته از عوامل اساسي شخصيت به حساب مي آيد . اينکه فرد در سالهاي اول زندگي اش در چه خانواده اي و با چه ارزشها و روشهاي تربيتي پرورش مي يابد ، از اهميت زيادي برخوردار است . در عين حال مدرسه نيز از عوامل مهم تأثير گذار مي باشد .انتظارات مدرسه ، فرصتهايي که مدرسه براي فرد به وجود مي آورد ، روشهاي نظارت و کنترل ، رفتار و روابط با فرد ، الگوهاي تشويق و تنبيه و تجربه هاي موفقيت يا شکست همه دست به دست هم دهند و به فرد شيوه هاي خاصي از فکر کردن و رفتارها مي آموزند که در سرتاسر زندگي او به عنوان يک الگوي غالب و قابل شناسايي باقي مي ماند . شخصيت رابطه تنگاتنگي با تأمين نيازهاي انسان و انگيزش دارد . مزلو در مطالعات گسترده و مستمر خود به اين نتيجه رسيد که روشهاي تأمين نيازها ، سطح نيازها و اينکه فرد در رابطه با تأمين نيازهايش به چه اعتقادي در باره خود و ديگران مي رسد و چه تجربياتي کسب مي کند ، تأثير بسزايي در شکل گيري شخصيت او دارد . اگر افراد از نيازهاي حيواني و سطوح پايين تر آزاد شوند و به سطوح بالاتر نيازهاي انساني دست يابند همين تجربيات سبب پيدايش نگرش برتر و بالاتر نسبت به خود و توانايي هاي خود مي شود . فردي که به عنوان يک اجير در بيشتر زندگيش در جهت تأمين نيازهاي اوليه اش مانند تهيه غذا و زنده ماندن تلاش کرده است و هرگز تجربه اي از دوستي ، محبت و احترام نداشته است ، بدون ترديد از شخصيتي واکنشي و همراه با فعال بودن مکانيزمهاي دفاعي برخوردار مي باشد . او هرگز آرامش نخواهد داشت به ديگران اعتماد نمي کند و بالاخره به احتمال زياد اعتماد به نفس ضعيفي دارد . کسي که در محيط خانواده ، مدرسه يا جامعه مورد احترام بوده است و به سادگي به علت فراهم بودن وسايل و تأمين نيازهاي اوليه اش توانسته است تجربيات مستمري از احترام قدر و منزلت داشته باشد ، به تدريج به اين نياز و با اين رفتارها خو مي گيرد و به عنوان يک الگوي پايدار در شخصيت او باقي مي ماند . پس اگر انگيزش به بررسي روشها و راههاي تامين نيازها بپردازد و بتواند در يک حالت پايدار زمينه هاي تأمين نيازهاي سطوح بالاتر معلمان دانش آموزان و کارکنان را فراهم کند در شکل گيري شخصيت آنها تأثير بسزايي خواهد گذاشت .   4- انگيزش و هيجان : هيجان که به آن واکنش انطباقي نيز گفته مي شود واکنش غير عيني در مقابل محيط مي باشد که با پاسخهاي عصبي و هورموني همراه است . هيجانها بر رفتار فرد تأثير مي گذارد و در او حالت خوشايند يا ناخوشايند بوجود مي آورد . هيجانها نمادهايي چون ترس ، خشم، اضطراب ،پرخاشگري ، افسردگي و ناکامي دارند . اين حالات معمولاً موقعي در افراد بوجود مي آيد که نوعي  شرايط بي اطميناني نسبت به توان تأمين نيازها وجود موانع بر سر راه تأمين نيازها و بالاخره عدم موفقيت در راه تأمين نيازها در فرد بوجود مي آيد . هيجانها ريشه هاي فراوان جسمي ، هورموني ، اجتماعي و رواني دارند . محيط هاي آموزشي که همراه با فشار رواني ناشي از فشار کار ، عدم مهر و محبت ، وجود تهديد  ، تنبيه و محروميت و نظاير آن باشد ، سبب پيدايش هيجان مي شود . مديران و معلميني که با پرخاشگري و تهاجم با دانش آموزان روبرو مي شوند به مرور زمان تجربه هايي از پرخاشگري را در آنها بوجود مي آورند . اين پرخاشگري ، علاوه بر آنکه الگوي يادگرفته شده بحساب مي آيد از عدم تأمين نيازها با خطراتي که برسر راه ارضاي نياز وجود دارد ، پديد مي آيد . کساني که در محيط هاي خشن تربيت مي شوند، و هدف خشونت قرار مي گيرند ، در مراحل بعدي خود دست به خشونت مي زنند . کمبود محبت و رفتار از روي پرخاشگري يا بي تفاوتي نيز سبب بوجود آمدن رفتار پرخاشگرانه در فرد مي گردد .