آفات مهم گندم و مديريت كنترل آنها قسمت 1
آفات مهم گندم و مديريت كنترل آنها قسمت 1   گندم عمده ترين محصول زراعي كشور است. سطح زير كشت گندم آبي و ديم كشور در سال 1380 به ترتيب27/2 و51/3 ميليون هكتار و متوسط عملكرد آن در شرايط آبي و ديم به ترتيب 3 و 7/0 تن در هكتار بوده است. نرخ خودكفايي گندم در سال هاي مختلف بين 60-80 درصد نوسان داشته است. در صورتي كه متوسط عملكرد در شرايط آبي و ديم به ترتيب تا سطح 8/4 و16/1 تن در هكتار افزايش يابد، خودكفايي در توليد اين محصول تحقق خواهد يافت(كشاورز و همكاران، 1380).   مهم ترين عوامل تآثيرگذار در كاهش عملكرد گندم كشور به شرح زير مي باشند(آهون منش،1371):   1)  پايين بودن آگاهي و دانش علمي و عملي كشاورزان   2)  نارسايي در تآمين و توزيع به موقع نهاده هاي كشاورزي(بذر، كود، سم و  …)   3)  بالا بودن ميزان ضايعات در مراحل مختلف توليد   4) محدود بودن منابع آب و يا عدم وجود نظام صحيح آبياري در اغلب مناطق كشور   5) خسارت آفات، بيماريهاي گياهي، علف هاي هرز و عدم مديريت صحيح كنترل آنها   6) عدم مصرف صحيح و بهينة كودهاي شيميايي و يا كمبود و عدم توزيع به موقع آنها   7) كاربرد غير اصولي و نامنظم ماشين آلات و ادوات كشاورزي   8) عدم توسعة مكانيزاسيون كشاورزي در بسياري از نظام هاي بهره برداري   9) كمبود وسايل، ابزار و اعتبار در زمينه هاي مختلف تحقيق، ترويج و آموزش كشاورزي   10) كمبود سرمايه گزاري در توليد محصولات كشاورزي   11) نارسايي سياست ها و برنامه هاي كشور براي توليد محصولات كشاورزي    آفات گندم  و اهميت اقتصادي آنها   در اكوسيستم هاي زراعي كشور كه گندم و جو بستر زيست را تشكيل مي دهند، عوامل زنده و غير زنده اي در توليد محصول تآثيرگذار هستند كه انسان براي بدست آوردن محصول بيشتر مدام آنها را تغيير مي دهد. شناخت اين عوامل و روابط متقابل بين آنها در حفظ تعادل كمي و كيفي گونه هاي تشكيل دهندة يك اكوسيستم اهميت بسيار زيادي دارد. در ايران بيش از 70 گونه حشرة گياه خوار شناسايي شده اند كه به عنوان مصرف كنندگان اوليه از گندم و جو تغذيه مي كنند. اين حشرات گياه خوار، خود مورد تغذيه حشره خواران (حشرات انگل، انگل هاي بالقوه و شكارگران) كه مصرف كنندگان ثانوية هستند، قرار مي گيرند. اتلاق واژة آفت به گونه هايي كه زيان اقتصادي ندارند جايز نيست و تلاش براي حذف اين گونه ها، نابودي دشمنان طبيعي آنها، طغيان احتمالي آفات بالقوه و كاهش تنوع زيستي در اكوسيستم هاي زراعي را به همراه خواهد داشت.گسترش و طغيان سن گندم در اثر تخريب مراتع به عنوان زيستگاه هاي دائمي اين حشره و تبديل آنها به اراضي ديم كم بازده و فراهم آوردن بستر زيست مناسب تر براي تغذيه و توليد مثل آن، مثال خوبي براي نشان دادن چگونگي ايجاد يك آفت در اثر تغيير اكوسيستم توسط انسان است. محدود بودن دامنة ميزباني آفات غلات و مكان زمســـتان گذراني تعداد زيادي از آنها كه در خاك و بقــاياي محصول صورت مي گيرد،  موجب مي شود كه جمعيت اكثر اين آفات، با تناوب زراعي و انجام عمليات زراعي پس از برداشت، به مقدار قابل توجهي كاهش يابند. عليرغم اين مسئله، حدود 15 گونه از حشرات زيان آور گندم و جو را مي توان نام برد كه به عنوان آفات درجة اول و دوم، زيان اقتصادي قابل توجهي به اين محصولات وارد مي كنند.خسارت ناشي از آفات، بيماريها و علف هاي هرز در كشور ما حدود 30-35 درصد برآورد گرديده است كه 1۰-12 درصد آن به حشرات زيان آور اختصاص دارد. بدين معني كه با مديريت كنترل اين عوامل، مي توان 10-12 درصد عملكرد واقعي گندم را افزايش داد و آن را به حداكثر عملكرد قابل دسترس كه در شرايط ديم و آبي به ترتيب 4 و 14 تن در هكتار ذكر شده است، نزديك تر ساخت.راهكارهاي توصيه شده براي مديريت منطقي كنترل آفات در مزارع گندم و جو كشور، مبتني بر استفاده از روش هاي غير شيميايي است. كنترل شيميايي سن گندم به عنوان مهم ترين حشرة زيان آور مزارع گندم و جو كشور كه به تفصيل به آن پرداخته خواهد شد، از اين قاعده مستثني است. طبق استنتاجي از  گزارش عملكرد فعاليت هاي سازمان حفظ نباتات  در سال 1378، سالانه در سطحي معادل 22-25 درصد كل اراضي گندم كشور، براي كنترل حشرات زيان آور مبارزة شيميايي صورت مي گيرد(1200000 هكتار براي كنترل سن گندم و حدود 75000 هكتار براي كنترل ساير حشرات زيان آورگندم). ميانگين مصرف آفت كش ها در اين محصول حدود 4/0- 5/0 كيلوگرم در هكتار است كه2/0-25/0 كيلوگرم آن به حشره كش ها اختصاص دارد و اين ميزان در مقايسه با ميانگين مصرف آفت كش ها در درختان ميوه(5/9 ليتر درهكتار)، برنج (7/18 ليتر در هكتار)، پنبه(9 ليتر در هكتار) و چغندر قند(1/8 ليتر در هكتار) مقدار قابل توجهي نيست(سازمان حفظ نباتات، 1378). عليرغم اين مسئله سياست جاري وزارت جهاد كشاورزي و ديگر سياست گزاران توليد گندم كشور، رسيدن به كشاورزي پايدار(توليد بهينه و مستمر محصولات كشاورزي با حفظ و يا حداقل زيان وارده به محيط زيست) است وخودكفايي در توليد گندم و كاهش ســطوح مبارزة شــيمــيايي با آفات گندم، از مهم ترين برنامه هاي بخش كشاورزي و زير بخش هاي تابع آن( سازمان حفظ نباتات و موسسة تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي) مي باشد.در اين مجموعه نكات مهم و كليدي در رابطه با مناطق انتشار، خسارت، زيست شناسي و مديريت كنترل آفات مهم گندم و جو كشور، به اختصار بيان شده است و تصاويري در رابطه مهم ترين آفات گندم و جو ارايه شده است.   راست بالان زيان آور گندم   تا كنون چندين گونه ملخ كه ميزبان آنها گندم ذكرگرديده است، جمع آوري و شناسايي شده اند. در بين اين ملخ ها گونه هاي زيرحائز اهميت مي باشند.   ملخ مراكشي                                                      Dociostaurus maroccanus (Thunb.)                                                                                                  (Acrididae, Orthoptera)   مناطق زيست اين ملخ در ايران، دامنه هاي كوه هاي البرز و زاكرس در شمال غربي ، شمال شرقي، غرب، جنوب و جنوب غربي كشور مي باشد و در مناطق مركزي ايران بندرت ديده مي شود. گياهان زراعي مختلف خصوصآ غلات به عنوان ميزبان آن ذكر شده است و بيشتر از ساير ملخ هاي بومي ايران كه ميزبان آنها گندم و جو ذكر شده است، خسارت زا است(غزوي، 1379).اين ملخ در خاك هاي رسي سفت و عاري از پوشش گياهي تخم ريزي مي كند و قسمتي از تابستان، پائيز و زمستان (حدود 9 ماه از سال) را به صورت تخم سپري مي كند و يك نسل در سال دارد. خاك نرم و پوشش گياهي انبوه از تخم گذاري، افزايش جمعيت و تبديل حالت انفرادي به گله اي آن جلوگيري مي كند(غزوي، 1379). در بعضي از سال ها جمعيت هاي قابل توجهي از اين ملخ در كانون هاي دائمي آن مشاهده مي شود اما به محض مشاهدة افزايش جمعيت و ايجاد گله در كانون ها، توسط عوامل اجرايي سازمان حفظ نباتات كنترل مي شوند.   ملخ صحرايي                                                             كانون هاي دائمي اين ملخ در افريقا، عربستان، هندوستان و پاكستان قرار دارد و تحت شرايط خاصي از فاز انفرادي به فاز گله اي تبديل شده و به مناطق ديگر از جمله ايران حمله مي كنند. اين ملخ دامنة ميزباني وسيعي داشته و گندم و جو نيز از گياهان ميزبان آن به شمار مي آيد.اين ملخ در سال هايي كه حالت گله اي آن به ايران حمله كرده است تا دو نسل در سال ايجاد كرده است (بهداد،1375). درسال هاي اخير شاهد حملة دسته هاي مهاجر اين ملخ به ايران نبوده ايم. فاز انفرادي اين آفت در سيستان و بلوچستان و حاشيه درياي عمان و خليج فارس نيز وجود دارد كه در صورت مساعد بودن شرايط محيطي افزايش جمعيت داده و به زراعت هاي هم جوار محل زيست خود خسارت وارد مي سازند (رفيعي، 1372 و غزوي و جمسي، 1373).   ملخ آسيايي                                                                                     Locusta migratoria L.                                                                                                     (Acrididae, Orthoptera)   فاز انفرادي اين ملخ در اكثر نقاط ايران وجود دارد و گندم و جو نيز به عنوان ميزبان هاي اين ملخ چند ميزبانه ذكر شده است. اولين گزارش حمله آن به ايران در سال 1325 بوده كه از خاك روسيه به نواحي شمالي ايران حمله كرده است (بهداد، 1375 ). در سال هاي اخير اين ملخ خسارت هاي شديدي به مزارع نيشكر و برنج خوزستان وارد نموده است. زمستان گذراني اين ملخ به صورت تخم است و در شرايط خوزستان تا 3 نسل در سال ايجاد مي كند(خواجه زاده،1381) . برخي ديگر از ملخ هاي بومي در ايران وجود دارند كه گندم و جو ميزبان آنها ذكر شده است و در برخي سال ها خسارت هاي قابل توجهي به غلات وارد مي كنند. اسامي علمي مهم ترين آنها به شرح زير مي باشد:   Dociostaurus  crassiusculus (Pantel) (Acrididae, Orthoptera)   Dociostaurus  hauensteini Bolivar (Acrididae, Orthoptera)   Ramburiella turcomana (F.W.) (Acrididae, Orthoptera)   Calliptamus barbarus Costa (Acrididae, Orthoptera)   Calliptamus turanicus (L.) (Acrididae, Orthoptera)   Oediopoda miniata (Pall) (Acrididae, Orthoptera)   Ailopus talassinus (Acrididae, Orthoptera)   Pyrgodera armata (F.W.) (Acrididae, Orthoptera)   Tettigonia viridissma (L.) (Tettigonidae, Orthoptera)   Decticus albifrons (F) (Tettigonidae, Orthoptera)    مديريت تلفيقي ملخ هاي زيان آور گندم   1) پرندگان مخـتلف از شـكارگران عمومي ملـخ ها به شمار مي آيند. لارو چند گونه از سوسك هاي جنس  Meloe و چند گونه از سوسك هاي جنس Mylabris گزارش شده اند كه از تخم ملخ ها تغذيه مي كنند. زنبور Scelio flavibabis M.  از پارازيتوئيد هاي مهم تخم ملخ ها به شمار مي آيد(خواجه زاده، 1381) و گونه هايي از مگس هاي Tachinidae نيز گزارش شده اند كه پارازيتوئيد پوره ها و حشرات كامل ملخ ها هستند.   2) ملخ مراكشي زمين هاي عاري از پوشش گياهي و خاك سخت و كوبيده شده را براي تخم گذاري انتخاب مي كند و چراي بي روية دام در مراتع باعث از بين رفتن پوشش گياهي و كوبيده شدن زمين مي شود و نقاط مناسبي را براي به وجود آمدن حالت گله اي ملخ فراهم مي كند (سلطاني، 1362 و غزوي، 1379). كشت زمين هاي لخت و بالا بردن ميزان پوشش گياهي در مناطق زيست ملخ مراكشي، در جلوگيري از افزايش جمعيت آن موثر است(غزوي، 1379).    3) در مديريت تلفيقي ملخ هاي بومي زيان آور كشور شناسايي كانون ها و مناطق نشو و نماي اين ملخ ها اهميت فراواني دارد. در سال 1378 عمليات ديده باني و مبارزه با ملخ هاي بومي و ملخ صحرايي در سطح 118000 هكتار توسط عوامل اجرايي سازمان حفظ نباتات صورت گرفته است (سازمان حفظ نباتات، 1378).   براي كنترل شيميايي ملخ هاي زيان آور،  سموم فنيتروتيون ULV 96% ( 4/0- 5/0 كيلودر هكتار)، مالاتيون ULV 96%  (7/0- 5/1 كيلو در هكتار)، فنيتروتيون EC 50% (1 ليتر درهكتار) و ديفلوبنزورون ULV 95% (300 ميلي ليتر در هكتار) و طعمة مسموم ( ليندين WP 25% + 100 كيلو سبوس گندم ، برنج يا ذرت+ آب به اندازة مرطوب شدن) به مقدار 25-50 كيلو گرم در هكتار به محض خروج پوره ها تا زمان ظهور ملخ هاي كامل، مورد استفاده قرار مي گيرند( سازمان حفظ نباتات، 1375).   4) در كشورهاي توسعه يافته، از عوامل بيماري زاي حشرات ( قارچ ها و پروتوزوئرها) براي كنترل ملخ هاي زيان آور استفاده مي كنند. در ايران نيز تحقيقاتي براي جداسازي، شناسايي و بررسي كارايي آزمايشگاهي اين عوامل صورت گرفته است             www.ake.blogfa.com           www.ake.blogfa.com           www.ake.blogfa.com