زمينه‌هاي كاربردي دانش بومي
زمينه‌هاي كاربردي دانش بوميفيلهو(۲۰۰۰) در اصول توسعه پايدار كشاورزي ضمن اشاره بر حفظ تنوع زيستي ؛ رابطه متقابل و کنش و واکنش بين انسان و محيط زيست؛ پذيرش مسئوليت فرامرزي؛ عدالت اجتماعي؛ عدالت بين نسلي؛ مشارکت گروه‌هاي منسجم مردمي ـ غير دولتي در تصميم گيري‌هاي کلي و حياتي؛ برابري جنسيتي و گردش آزاد اطلاعات ـ رشد فناوري اطلاعات؛ صلح و امنيت، بر دانش بومي به عنوان يك اصل اساسي ياد مي‌كند(19). همچنين کاربرد موفقيت آميز فنون کشاورزي بومي در کشورهاي صنعتي بر بسياري از تصورات گذشته مبني بر عدم کارآيي دانش بومي خط بطلان کشيده و اعتباري جديد براي کشاورزان بومي جهان پديد آورده است (16).زمينه هاي کاربرد دانش بومي در امر توسعه عبارتند از :1ـ حفظ و نگهداري از منابع طبيعي، 2ـ موفقيت طرح هاي توسعه پايدار در گرو مشارکت بوميان در کليه مراحل از جمله طراحي، برنامه ريزي، اجرا و ارزيابي طرح هاست. نياز به مشارکت بوميان، استفاده از دانش بومي را اجتناب ناپذير مي کند.3ـ با توجه به وضعيت فعلي دنيا، در بسياري از موارد، راه حل را مي بايست در آميزش از دانش بومي و دانش رسمي جست، چرا که با توجه به ابعاد نيازهاي کنوني جمعيت دنيا و نيز آسيب پذيري منابع طبيعي باقيمانده، هيچيک از دو دانش، به تنهايي قادر به جوابگويي به نيازها نيست.4ـ براي شناسايي نيازهاي توسعه، امر"مسئله يابي" مي بايد از ديدگاه بوميان انجام گيرد. شناسايي درست مسايل و ارتباط موثر با بوميان از طريق دانش بومي ميسر است.5ـ در کشورهاي صنعتي، بر اثر تسلط کامل دانش رسمي در فرايند توليد، روشهاي بومي کاملاً فراموش شده است. براي دستيابي به اهداف توسعه پايدار در اين کشورها، " واردات" روشهاي بومي مناسب از ديگر کشورها و تلاش براي احياي دانش محلي ضروري است (14). نگاهي بر ويژگي هاي نظام هاي دانش بومي حاکي از آن است که دانش مذکور به دليل سيستمي بودن، انعطاف، متکي بودن برنيازها، حفظ تنوع زيستي، مشارکتي بودن، تجربي بودن، در دسترس و ارزان بودن، حغظ تعادل محيط زيست، چند بعدي بودن، منطبق بودن بر فرهنگ مردم، دارا بودن صحت و دقت و بسياري از شاخصه هاي منحصر به فرد ديگر، مي تواند و بايد در فرايند توسعه لحاظ گردد و عدم توجه و بهره گيري از اين گنجينه پر ارزش، همان پيامدهايي را بدنبال خواهد داشت که در فاصله چند دهه قبل از 1990، زيست کره زمين با تمام متعلقات به آن، مبتلا به آن گرديد (15).ترويج كشاورزي و دانش بومينظام ترويج كشاورزي به عنوان يک نهاد آموزشي و يکي از اجزاي اصلي نظام دانش و اطلاعات کشاورزي مي تواند نقش موثري در اعتباربخشي تجارب کشاورزان و دانش بومي داشته باشد. ترويج مي تواند با بکارگيري بيشتر رهيافتهاي مشارکتي، استفاده از کانال هاي سنتي تبادل دانش بومي و تلاش براي ايجاد شرايط يادگيري متقابل بين اجزاي نظام دانش و اطلاعات کشاورزي، ضمن سازگارتر ساختن برنامه هاي تحقيقاتي با نيازهاي مخاطبان به پايدارسازي فعاليتهاي توسعه کمک کند. زماني مي توان چنين کارکردهايي را از نظام ترويج انتظار داشت که ترويج كشاورزي به عنوان جزيي از يک شبکه گسترده دانش و اطلاعات کشاورزي از يک رهيافت چند رشته اي بهره مند باشد و کارکنان آن به منظور کسب شرايط کار در محيط شبکه، پيوسته تحت آموزش قرار بگيرند (4).ترويج کشاورزي از يک طرف به علت وابستگي به مبادله اطلاعات بسيار ميان کشاورزان، و از طرف ديگر به علت تعدد نقشي که در نظام دانش و اطلاعات کشاورزي دارد؛ به عنوان يک حوزه تمرکز فناوري اطلاعات شناخته شده است که مي تواند تاثير ويژه اي در جامعه روستايي و توسعه کشاورزي داشته باشد. بطوريکه با دسترسي و استفاده کشاورزان از اينترنت؛ سطح زندگي، کار و توليدات کشاورزان بهبود مي يابد و کشاورزان معيشتي در جهان در حال توسعه با گرفتن دانش و اطلاعات مورد نياز در طول زمان به طور آهسته به توليد کنندگان تجاري تبديل مي شوند. انتقال از سيستم منابع- مدار کشاورزي به سيستم تکنولوژي- مدار کشاورزي مسئوليت بيشتري را بر عهده ترويج کشاورزي نهاده است، چرا که نظام ترويج كشاورزي از يک سو به عنوان معبر حياتي انتقال تکنولوژي ها و اطلاعات به کشاورزان مي باشد و از طرف ديگر معبري براي ارجاع بازخورد، نيازها و مسائل کشاورزي، محققان و سياستگذاران بازار مي باشد (13). تشکل هاي بومي در روستاها اصالتاً تبلور نظام مردم سالاري در جوامع روستايي مي باشند؛ و از جهات فلسفه وجودي، اصول و اهداف و راهکارهاي مورد عمل، زمينه ساز مديريت پايدار در روستاها مي باشند. تشکل هاي بومي در روستاها در حکم نهادهاي ماهيتاً منتخب طبيعي مردم همواره مي توانند به عنوان سازمان هاي مردمي مسئول، حافظ منافع عامه روستانشينان تلقي شوند. وضع هر قانون و مقرارتي درباره و يا در ارتباط با روستاها و در عين حال، فارغ و يا بدون عطف توجه جدي به تشکل هاي بومي موجود در روستاها، هرگز نمي تواند از کارسازي و کارآيي لازم و کافي برخوردار و به طور پايدار اجرا شود. هرگاه تشکيل نهادهايي چون شرکتهاي تعاوني، شوراهاي روستايي، کميته هاي عمراني و غيره از اين قبيل و به تبع آنها، انتخاب اعضاي هيئت مديره و مدير عامل براي هر يک از اين نهادها در قالب و يا با تاييد تشکل هاي بومي انجام گيرد، از کارسازي و کارآيي و لذا پايداري به مراتب بيشتري برخوردار خواهند بود. اصيل ترين نمونه سازمان هاي غير دولتي مجرب در فعاليتهاي اجتماعي و اقتصادي بر مبناي انگيزه هاي داوطلبانه و همکاري هاي جمعي را مي توان در بين تشکل هاي بومي در مناطق روستايي ايران جستجو کرد (14).آنچه مسلم است دانشمندان ترويج و تحقيق كشاورزي مي توانند از طريق حفظ ارتباط نزديک با کشاورزان، توجه به تجارب آنها، گرفتن اطلاعات کشاورزان براي تحقيق و درک منطقي فعاليت هاي کشاورزي، توجه به نيازهاي حياتي آنها براي انجام تحقيقات" تقاضا محور" و تلاش هاي آموزشي ترويجي براي توسعه کشاورزي، به پايداري کمک کنند (19). در فرايند ارتقاي توسعه کشاورزي "کارلير[4]" در سال 1996 تاکيد مي کند كه موسسات آموزش کشاورزي بايد سعي کنند تا نظام هاي دانش کشاورزي را شناخته، کاربرد آن را در نظام هاي توليد تفسير کرده و تلاش کنند چنانچه اين برنامه ها و شرايط فعلي آموزشي ـ ترويجي سازگار کنند (16). بهالا در اين راستا ديدگاه متفاوتي ارائه مي دهد. وي نشان مي دهد که تکنولوژي نوين و دانش کشاورزي سنتي مي توانند در مدرنيزه کردن نظام هاي توليد کشاورزي جهان سوم نقش مهمي ايفا کنند. رسيدن به اين مهم در گرو تلفيق و ترکيب اين دو دانش در برنامه هاي آموزشي و ترويجي مي باشد. او معتقد است که تلفيق اين دو نظام دانشي مي تواند: 1ـ طيف گسترده اي از موقعيت هاي مورد نظر در بخش هاي سنتي و حاشيه اي را تحت پوشش در آورد و از طريق تزريق تکنولوژي جديد تغييرات اساسي را در نظام هاي توليد سنتي ايجاد کند.2ـ افق هايي را در برنامه ريزي هاي ترويج و آموزش کشاورزي مي گشايد که از طريق آن بدون صرف هنگفت و تسهيلات فراوان بتوانند منافع حاصل از تکنولوژي جديد را اشاعه دهند ( 16). با توجه به موارد ذكر شده به نظر مي‌رسد راهكارهاي ترويج كشاورزي در احياي مناسب وانتقال بهينه دانش بومي استفاده از ابزار‌هاي IT و ICT مي‌باشد.ماهيت IT و ICT در فعاليت‌هاي آموزشي‌ و ترويجي فناوري اطلاعات (IT)، به مجموعه اي از ابزارها و روش ها اطلاق مي شود که به نحوي اطلاعات را در اشکال مختلف، جمع آوري، ذخيره، بازيابي، پردازش و توزيع مي کند. اصطلاح فناوري اطلاعات را مي توان از دو ديدگاه مورد مطالعه قرار داد. از ديدگاه اول، اصطلاح فناوري اطلاعات، براي اين توصيف به کار مي رود که ما را در ضبط، ذخيره سازي، پردازش، بازاريابي، انتقال و دريافت اطلاعات ياري مي کند. از ديدگاه دوم، فناوري اطلاعات، به مجموعه اي از ابزارها و روش ها گفته مي شود که امکان توليد، پردازش و عرضه اطلاعات را، براي کاربران فراهم مي آورد (12). حيطه فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) با توجه به تمامي ابعاد ارتباطي و مخابراتي از حيطه IT بسيار وسيع‌تر است. يکي از ويژگي هاي مهمي که پديده ICT از آن برخوردار است، اين است که باعث مي شود ارتباط انسان با انسان، همچنين انسان با محيط تسهيل يافته و ارتقاء يابد. در نظام هاي آموزشي، ICT به دليل قدرت تحول پذيري و توانايي برقراري ارتباط پويا که مي تواند با فراگيران داشته باشد، از نقش مهمي در انتقال دانش برخوردار است. در باره تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه آموزش، دو ديدگاه وجود دارد. رويکرد اول که به رويکرد اصلاح گرا نام گرفته، بر اين باور است که اثر فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات بر آموزش تدريجي بوده و اين پديده باعث مي شود که آموزش به شيوه سنتي، تنها به گونه اي کارآمدتر انجام شود. به عبارت ديگر ICT باعث تسريع اصلاحات در آموزش مي شود. در کنار اين رويکرد، رويکرد تحول گرا مطرح است که معتقد به تحول زايي ICT مي باشد. اين ديدگاه براين باور است که فناوري اطلاعات و ارتباطات، ابزارها و حتي خط مشي ها و اهداف آموزش را به صورت اساسي تغيير داده و متحول مي کند (12).در جوامع در حال توسعه اي مثل ايران، عواملي همچون بعد مسافت، دوري از مراکز اطلاع رساني از روستاها و تمرکز آنها در شهرهاي بزرگ و نيز فقدان يا کمبود فناوري هاي مناسب اطلاعاتي و افراد آموزش ديده سبب شده که روستائيان نسبت به شهرنشينان از جنبه دسترسي به اطلاعات و فناوري هاي اطلاعاتي محروم باقي بمانند. با توجه به اهميتي که IT در توسعه کشاورزي دارد، اين مسئله نه تنها به ضرر روستائيان بلکه به ضرر توسعه کشاورزي و نهايتاً توسعه ملي نيز خواهد بود (15). لذا کاربرد IT و ICT علاوه بر کارکردهاي عملياتي و يکپارچه سازي سازمان ترويج، با استفاده از کارکردهاي اطلاعاتي خود باعث گسترش، تداوم و انسجام روند ارتباط ميان سه حلقه ترويج، تحقيق و آموزش مي شود. از طرفي دسترسي به ارباب رجوع ترويج نيز تسهيل مي شود. به عبارتي خلاصه تر مي توان گفت کاربرد فناوري اطلاعات در نظام ترويج باعث اثر بخشي تحقق اهداف ترويج و در نهايت تحقق اهداف توسعه مي گردد (13). مهمترين رسالت فناوري اطلاعات، توزيع دانش و اطلاعات است و از اين ديدگاه، با توجه به ارتباط مستقيم استفاده از دانش و توليد علم در يک جامعه و توسعه و پيشرفت آن مي توان به جايگاه واقعي فناوري اطلاعات در ارتباط با توسعه همه جانبه بيشتر واقف گرديد (14). فناوري اطلاعات در از بين بردن موانع دسترسي به دانش نوين، از فرصت هاي اقتصادي و مشارکت اجتماعي مورد تاکيد سيستم ترويج است، نقش بسيار مهمي را ايفا مي کند. با توجه به اينكه دانش بومي، همان چيزي است که مردم با آن زندگي مي کنند و بر مبناي آن به بايدها و نبايدهاي چارچوب فلسفه فکري خود در زمينه هاي مختلف زندگي شان عمل مي نمايند. تبادل، تعامل و پالايش دائمي از ويژگيهاي بارز آن به حساب مي آيد. اين دانش که بر محوريت تغيير، تحول و دگرگوني استوار است، موجب شده که برخلاف ظاهر امر، نظامي پويا و متحرک باشد. به همين دليل دانش مذکور در طول ادوار تاريخ گذشته و نيز تا دور دست هاي تاريخ آينده، ساختار خود را حفظ ولي محتوايش تغيير خواهد کرد. نقش IT و ITC در حفظ و انتقال دانش بومي پايداري دانش بومي به تبادل و گسترش بکارگيري آن وابسته است. تبادل دانش بومي در جوامع مختلف همچنين مي تواند تفاهم بين فرهنگي را افزايش داده و باعث ارتقاي بعد فرهنگي توسعه شود. در همين راستا استفاده از فناوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي، ضمن تسهيل تبادل دانش بومي باعث برابري قشرهاي مختلف جوامع، در دسترسي به اطلاعات و دانش مي شود و دسترسي همگان به دانش و اطلاعات، خود از شاخص هاي توسعه و از پيش شرط هاي حصول به اهداف توسعه پايدار مي باشد (20).تي تي لولا (1994) به اين نتيجه رسيد که در کشورهاي جهان سوم، دانش و مهارتهاي بومي، نهاده هاي کليدي در تکامل مستمر و نظامهاي مديريت منابع و کشاورزي هستند. وي مي گويد تاکيد بر دانش بومي براي دستيابي به توسعه پايدار، با اهميت تکنولوژي هاي مدرن (مانندIT و ICT) در کشاورزي در تضاد نمي باشد. او متذکر مي شود که هدف تحقيق در سطح محلي بايد بهبود و افزايش توانائيهاي بومي براي تحقيق بوده و امکان ايجاد و سازگاري تکنولوژي را با محتواي تحقيقات فراهم آورد (19). نکته اي که در اينجا حائز اهميت است اين است که در فناوري اطلاعاتي روستايي آنچه که مورد توجه است مربوط به بعد ارتباطي ICT است. تعريف وانگ از نظام ارتباطات بومي به اين مفهوم اشاره دارد که به واسطه بروز تغييرات در فن آوري و سازمان، تعيين مرز دقيق و قطعي براي جداسازي ارتباطات بومي از غير بومي مشکل مي باشد. آنچه که در بحث ارتباطات بومي حائز اهميت است، اين است که در اينجا، اطلاعات در چارچوب يک نظام مبتني بر ارزشهاي خاصي است، جابجا مي شود واين مطلب با آنچه که در ارتباطات رسمي مطرح مي باشد، متفاوت است. چرا که در نوع اخير، کمتر نگرش سيستمي حاکم است و تصور بر اين مي باشد، که انتقال فيزيکي اطلاعات موجب بوجود آمدن تغييرات لازم در جوامع مي شود، که اينچنين نيست. دانش، قابل انتقال نيست، متعلق به افراد است. اگر قرار است يک دانش جابجا شود، بايد آن را در قالب اطلاعات سامان داد. يک فرستنده اطلاعات بايد ابتدا دانش را در يک قالب از اطلاعات رمز گذاري نموده، و آن را انتقال دهد. سپس گيرنده، اطلاعات را رمز خواني کرده و اشارات ضمني شکل يافته را تحليل نموده و آن را با طرحواره ها، تجارب محفوظ، دانش و اطلاعاتي که از قبل دارد، مرتبط سازد.ارتباط ممکن است بدون هيچگونه اراده و يا کوشش عمدي از سوي فرستنده اطلاعات برقرار شود. آنچه که امروز سد راه برقراري ارتباط بين کارشناسان و مردم روستايي مي شود، ناشي از اعتقاد اغلب کارشناسان به مدل هاي نشر و پذيرش نوآوري در دهه 60 مي باشد. تجارب مالاوي در 1999 نشان مي دهد که نبايد کشاورزان را به عنوان ظروف خالي تلقي کنيم که بايستي بوسيله اطلاعات و فناوري ها پر شوند. آنان فنون زيادي براي بقاي خود در اختيار دارند که ضروري است مورد آزمايش قرار بگيرد وحتي به دليل سودمندي هاي آنها، فرا گرفته شوند. آزمايش شيوه هاي ارتباطي آنان در سطح روستا، فنوني را در اختيار کارشناسان دولتي مي گذارد که ممکن است موجب بهبود و سودمندي کارشان شود. از ويژگي هاي نظام هاي ارتباطات بومي دو سويه بودن آنها است که چنانچه اين ويژگي در ارتباطات توسعه اي لحاظ نشود، مشکل يک سويه بودن مدل هاي نشر همچنان باقي خواهد ماند. در يک نظام ارتباط محلي، هر فردي مي تواند در اشاعه ي اطلاعات به مردم روستايي سهمي داشته باشد. بنابراين همه مردم به نوعي در انتقال يک پيام کشاورزي، بهداشتي و غيره مشارکت خواهند داشت. براي تحقق اين امر در توسعه، بايد نظام هاي خاص ارتباطي مردم را شناخت و آنان را به عنوان "منبع دانش و اطلاعات" پذيرفت (19)افرادي که در يک جامعه زندگي مي کنند، لزوماً به يک اندازه از دانش بومي فني متعلق به آن جامعه بهره نمي برند. بنا به عللي همچون سن، جنس، تجربه، حرفه و شخصيت هاي گوناگون مي توان تفاوت هايي را که در ميان افراد مختلف يک جامعه در اين زمينه مشاهده نمود. بطور کلي مي توان بين پنج دسته از منابع اطلاعاتي تفاوت قايل شد. اين پنج دسته عبارتند از: 1ـ خبرگان بومي؛2ـ پيشه وران بومي؛3ـ نوآوران؛4ـ دريافت کنندگان؛ 5 ـ توزيع کنندگان (15). بنابراين در آينده نزديک ضمن اينکه به منظور حفظ بافت فرهنگي زادگاه دانش بومي، کانال هاي سنتي جايگاه خود را همچنان در فرايند تبادل دانش بومي حفظ مي کنند، چه بسا شيوه هاي بهتري براي بکارگيري اين کانال ها بکار گرفته شوند. اما در عين حال فناوري هاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي نيز براي کوتاهتر ساختن فواصل و افزايش سرعت و کيفيت انتقال دانش بومي مورد استفاده قرار مي گيرند. اما بدون شک استفاده از فناوري‌هاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي و قابليت‌هاي گسترده‌اي که اين فناوري‌ها دارند مي‌تواند تاثير بسزايي در بهبود فرايند تبادل دانش بومي داشته باشد. اما با وجود تمام مزايا و قابليت‌هاي فناوري‌هاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي براي تبادل دانش بومي، اين فناوريها تا به حال بسيار کم مورد توجه قرار گرفته‌اند (4).لذا جوامع مختلف براساس ميزان دسترسي به زبرساخت ها و مهارتهاي ارتباطي افراد دست اندرکار در امر تبادل دانش بومي، کانال هاي مختلفي را براي تبادل دانش بومي مورد استفاده قرار مي دهند. از جمله استفاده از برنامه هاي راديويي و تلويريوني به زبان محلي؛ مراکز دوربرد و آموزش از راه دور؛ شبکه سازي الکترونيکي. استفاده از روش هاي بومي حفظ و انتقال دانش بومي براي تصميم گيري در سطوح محلي و توسعه و اشاعه اين دانش ضروري است. اما بدون شک استفاده از فناوريهاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي و قابليت هاي گسترده اي که اين فناوريها دارند مي تواند تاثير بسزايي در بهبود فرايند تبادل دانش بومي داشته باشد. اما با وجود تمام مزايا و قابليت هاي فناوريهاي مدرن اطلاعاتي و ارتباطي براي تبادل دانش بومي، اين فناوريها تا به حال بسيار کم مورد توجه قرار گرفته اند (4).نمونه‌اي از نقش ICTs در توسعه دانش بوميمطالعه موردي بر روي مردم بومي در منطقه آنديان (Andean) شروع شده که از اطلاعات مختلف و وسايل ارتباطي در جهت رشد توسعه استفاده مي شود. اين تجربيات براساس ابتکارات انفرادي محلي و نبود مکانيسم سيستماتيک رايج در جهت تسهيم کردن اين تجربيات يا بوجود آوردن يادگيري اجتماعي در ميان رهبران مختلف در داخل ناحيه پايه گذاري شده است. برخي از نتايجي که از اين تحقيق بدست آمده به طور خلاصه به شرح زير مي باشد:• اين تجربيات از طريق مردم بومي در سراسر منطقه آنديان در استفاده از ICTs در جهت افزايش توسعه آنها پديدار شد. بيشتر رهبران بومي استراتژي هاي با ارزشي را از ابزارهاي ارتباطي در جهت تقويت جنبش هاي بومي و هماهنگي بهتر تلاش هايشان تشخيص دادند. در همان زمان، تجربيات موجود بر پايه تلاش هاي انفرادي مجزا شدند و بيشتر شرکت کنندگان نيازهايشان را براي ارتقاء آموزش در اين منطقه بيان کردند.• استفاده از ICTs تنها، هدف است. اگر در جهت انتشار بيشتر محتواي توسعه متحد شود، ويک هدف کلي نيست. البته نشان داده شده که نياز هاي زيادي براي افزايش ترنس پرنسي و تسهيم اطلاعات در سطح شهري در جهت بهبود دولت محلي وجود دارد. واضح است که به وسيله تعداد زيادي از مشارکت کنندگان، راديوهاي اجتماعي و به طور فزاينده اي اينترنت، کليدهايي براي حمايت از اين فرايند هستند.کليد موفقيت در استفاده از ICTs اين است که ICT براساس ساختار اجتماعي و سازماني موجود باشد و پاسخگوي نيازهاي محلي واقعي باشد.•يک اختلافي که وجود داشت در توانايي استفاده از ICTs در ميان رهبران محلي بود. بيشتر از 90% از شرکت کنندگان از قبل از e-mail استفاده مي کردند و به اينتر نت دسترسي داشتند از طريق سازمانهايشان يا از طريق تلسنترهاي محلي در نزديکترين شهرها.آنها متقاعد شدند که همگي و نه فقط رهبران از ICTs براي رسيدن به ارتباطات بومي استفاده کنند. که آن کليدي است براي طراحي سازمانهاي بومي؛ يک استراتژي ارتباطي که براساس ترکيبي از اينترنت همراه با راديوهاي اجتماعي و ويديوهاي محلي مي باشد (21).تنگناها ي پيش روي احياي دانش بومي در نظام ترويج كشاورزيموانع مختلفي بر سر راه دانش بومي کشاورزي در نظام ترويج كشاورزي وجود دارند که از جمله مي توان به مباحث مربوط به تقابل سنت و مدرنيته اشاره کرد (16). همچنين موارد ديگر که به بطور مختصري در اين تحقيق به آنها اشاره مي شود: دانش بومي عمدتاً به طور تجربي تکامل پيدا مي کند و سينه به سينه از نسلي به نسل بعد منتقل مي شود، هم قابل رويت نيست و هم متاسفانه در حال زايل شدن و از بين رفتن است (8). همچنين بخش مهمي از علوم، فنون و سنت هايي که طي قرون و سده ها شکل گرفته و در بستر زمان آزموده شده و سپس کارساز و راهگشا گرديده، در غبار زمان به دست فراموشي سپرده شده و بخش ديگري از آن به مثابه رشته باريکي است که هر لحظه در خطر قطع و انهدام قرار دارد. چمبرز(1376)، اين صاحبنظر توسعه روستايي نيز احساس خود را در مورد مشکلات پيش روي دانش بومي چنين تبيين مي کند که، بي توجهي و غفلت از کارايي و سودمندي دانش بومي، ريشه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي دارد. بي توجهي به دانش بومي، ريشه در چيرگي خيره کننده دانش رسمي دارد. زيرا دانش رسمي توانسته است منابع و مهارت ها را به منظور ايجاد تکنولوژي جديد و انتقال از يک محيط به محيط ديگر، ترکيب نمايد. التيري (1378) نيز يادآور مي شود که موانع سياسي، اقتصادي و فرهنگي و همچنين نتايج خيره کننده فوق الذکر باعث شده تا هنوز بسياري از مراکز عمده دانشگاهي و پژوهشي به دانش بومي که منابع عظيم هر کشور محسوب مي شود و به تلفيق آن با دانش جديد، توجهي ننمايند (15). نتيجه گيري1. در احياي دانش بومي در ترويج كشاورزي ابتدا بايستي به اصلاح ديدگاه‌ها پرداخت، اين اشتباه که هر آنچه قديمي و سنتي است، دانش بومي است، پرهيز گردد.2. تقويت برنامه‌هايي براي توليد مشارکتي فناوري، كه شامل فرآيندي است که در آن دانش و صلاحيت تحقيقاتي کشاورزان با دانش و صلاحيت هاي تحقيقاتي موسسات علمي در هم مي آميزد و در عين حال، صلاحيتهاي محلي براي انجام آزمايش ها و نوآوريها را تقويت مي کند. طي آن کشاورزان به توليد و ارزشيابي فناوريهاي بومي و انتخاب و تعديل فناوريهاي غير بومي (خارجي) بر مبناي اطلاعات شخصي و نظام ارزشي جامعه خود تشويق مي شوند.3. براي توسعه IT و ICT در نقش حفظ كننده و انتقال دهنده دانش‌هاي بومي بايستي در مثل مخابرات، اينترنت، کامپيوتر، و ... سرمايه‌گذاري كرد. با توجه به برنامه دولت الكترونيكي و همگام با آن گسترش فناوريهاي ديجيتالي در كشور تدوين برنامه‌هايي جهت ثبت و ضبط دانش‌هاي بومي تناسب يافته الزامي به نظر مي‌رسد. 4. نکته کليدي در توسعه IT روستايي همان تقويت و حمايت ازCommunication يا ارتباطات روستايي است که به عنوان کليدي براي طراحي سازمانهاي بومي بوده كه توانمندسازي رهبران خبرگان بومي در اين ميان از اهميت ويژه اي برخوردار است. 5. ايجاد مراكز محلي وملي تدوين دانش‌هاي بومي (مانند‌ خانه هاي دانش روستايي) براي ثبت وضبط، مدون سازي، سازكاري، اعتباردهي، اشاعه، ترويج ومبادله منبع سرشاردانش‌هاي محلي روستاييان وطي آن تهيه وتدوين مكانيسمها، راهبردها وچهارچوبهاي عملي مناسب جهت بهره برداري از آن تشكل‌ها در برنامه‌هاي توسعه پايدار كشاورزي در منطقه.6. ايجاديك دايرةالمعارف فرهنگ ودانش بومي مختص هرمنطقه‌اي و بطور كلي مستندكردن دانشهاي بومي امري ملي است.به عبارتي اگرتهيه و تدوين تكنولوژيهاي متعامل كشاورز پايدار كه مبتني بردانش بومي هستند، مدنظر مي‌باشد، تدوين نظام ثبت وضبط نمودن دانش بومي كشاورزان جهت اهداف توسعه پايدار بسيار ضروري مي‌باشد. 7. متخصصان ترويج، بايستي به تدوين فهرستي از نظام هاي دانش کشاورزي، اين علوم را با کشاورزان و ديگر نهادهاي آموزشي در ميان بگذارند ومراکز تکنولوژي و علمي را مانند موزه در فضايي باز ايجاد کنند تا کشاورزان بتوانند عقايد خود را نه تنها در زمينه کشاورزي بلکه در رابطه با معماري، داروسازي و بهداشت در ميان بگذارند.در نهايت اينكه افزايش استفاده از فناوريهاي اطلاعاتي توسط مخاطبان ترويج راه را براي تأمين نيازهاي آنان مي‌گشايد و مي‌تواند به عنوان ابزاري كمكي براي اشاعة نوآوري‌ها باشد. نگاهي به قابليت‌هاي اينترنت از يك‌طرف و ماهيت كار ترويج از طرف ديگر، لزوم توجه جدي به بهره‌برداري مناسب از اين ابزار جهت احياي دانش‌هاي بومي را در ترويج ضروري مي‌سازد. ترويج و آموزش كشاورزي وابستگي زيادي به تبادل اطلاعات در بين كشاورزان دارد و گسترش زمينه‌هاي دسترسي مروجان به ابزارهاي فناوري اطلاعات مي‌تواند تأثير معناداري در اين زمينه داشته باشد.